۱۷،۱۲،۹۷ تبریز

سلامپست رو میخواستم چند شب پیش بزارماما فرصتم کافی نبود برای نوشتنهر موقع حس دوست داشتن رو توی وجودتون حس کردید سعی کنید اون حس و حال رو توی کل رابطتون حفظ کنید و بهش نشون بدید...نه اینکه مختص یک شب خاص مثل ولنتاین یا تولدش باشهو در یک شب همش رو خالی کنید و فردا بازم خنثی باشید و کمرنگحس دوست داشتن و عشق قشنگه اگه با آدمش تجربه کنیدتوی زندگی یکبار واقعا دوست داشتم و نتونستم به سرانجام برسونمش.و حتی اگه چندین سال هم از روش بگذره بازم دوستش دارم و خواهم داشتسعی کنید طرفتون رو دوست داشته باشیدعاشق نشید،عشق مخرب هسبرچسب‌ها: عشق, دوست, ولنتاین نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۱| ساعت 0:53| توسط خلوت| | ۱۷،۱۲،۹۷ تبریز...ادامه مطلب

نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند ۱۴۰۱| ساعت 23:28| توسط خلوت| |

۱۷،۱۲،۹۷ تبریز...

سلوم علیکمبعد حدود دوهفته مینویسمدل نوشتن‌ندارمالبته نه اینکه خالی از نوشتن باشنفقط چیزایی هستند که قابل نوشتن نیستن ۱۷،۱۲،۹۷ تبریز...ادامه مطلب

هردم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد... ۱۷،۱۲،۹۷ تبریز...

سلام عمدتا وقتی فکر میکنی به بعضی افرادی که میشناسیو به کارها رفتارها و خلقیاتشون فکر میکنیمیمونی که تکلیفش چیه؟و دقیقا میخواد چیکار کنه؟؟؟؟؟؟عین فرفره دوره خودش میچرخه،حتی وقتی میبینه کاری از دستش برنمیاد...برمیگرده و خودش رو نیش میزنهکاش زندگی خودمون رو بچسبیم نه اینکه دنبال و حرف و حدیث مردم باشیم. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۱| ساعت 1:4| توسط خلوت| | ۱۷،۱۲،۹۷ تبریز...ادامه مطلب

توی ۵_۶ سالگیم رو یادمهخونه کوچیک نُقلی داشتیم که برای پدربزرگم بودهمون جارو بابام رنگ زده بود دیواراش رو تا کمی نو نوار بشهفردای رنگ آمیزی که بابا از سرکار اومدگف ببین موهامو پیر شدمدیدم ی قسمتی از موهاش سفید شده و اون لحظه با اینکه چندان چیزی نمیفهمیدم ولی بازم غم دلم رو فرا گرفت که وای چه اتفاق بدی قرار بیوفته...ولی بعد خودش گفت که شوخی میکنم رنگ بهش خورده و پاک میشه ۱۷،۱۲،۹۷ تبریز...ادامه مطلب